روزگاری از جنس تنهایی

سکوتم از رضایت نیس...

صفحه اصلي | عناوين مطالب | تماس با من | پروفايل | قالب وبلاگ



به اینجایی که ما رسیده ایم نرسد...

 

می خواهم این راهی که من وتو آمده ایم را...

 

         از ابتدا  ویران کنم...

 

    تاهیچ کس..

 

  به اینجایی که ما رسیده ایم...

 

       نرسد...

جمعه 29 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 7:5 PM توسط رضا

گفتی بمان اما........

جمعه 29 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 7:4 PM توسط رضا

بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی !


بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی !


سکوت کنی !


فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری !



تموم که شد بغلش کنی و اروم در گوشش بگی :


با من نجنگ ، من دوست دارم ♥

 

جمعه 29 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 7:3 PM توسط رضا

تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !

تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !

من را به من نبودن محکوم نکن !

من همانم که درگیر عشقش بودی !

یادت نمی آید ؟!

من همانم !

حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !


جمعه 29 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 7:2 PM توسط رضا

ساغر....

 

 

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم

جمعه 29 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 7:1 PM توسط رضا

خداوندا...

خداوندا در اين دنيا گناهم چيست؟

به غير از عاشقي پشت و پناهم چيست؟

نمي دانم كي ام،گم كرده ام خود را!

در اين بي فصل بودن گناهم چيست؟

زبانم مثل سنگي سخت و ساكت شد.

نمي دانم دلیل اين شعرهاي گاه گاهم چيست؟؟؟

دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 9:17 PM توسط رضا

دیگه حوصله هیچ چیزو هیچ کسی رو ندارم . . . . . .

از زندگی خسته شدم،

 

از تکرار روزهای خسته،

 

از شبهای تنهایی ،از دوستان بی معرفت،

 

از همه مردمانی که حرفهایشان دروغ و تکراری است.

نمی دانم چگونه زندگی کنم !

 

چگونه زندگی کردن را از یاد برده ام ...

 

همه جا را سکوت سرد و دلتنگ کننده ای فرا گرفته

 

دلم برای شادی ها تنگ شده برای خنده های بلند...

 

دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 9:15 PM توسط رضا

آخـــريــــــن پــــــســـــتــــــ

 

سلام

 

این اخرین نوشته من در اخرین دقایق باز مانده از عمرم هست.این روزها عجيب دلتنگم.

 

وجودم جزترانه غم چیزی سرنمیدهددراین غمکده عشق حرفهایم دیگربرای کسی تکرار

 

نمی شود چه پایان غمگینی داشت افسانه من.

 

صحن دلم بارفتنت ویرانه شدو گردو وغبار غربت برجانم نشست دفترزندگی ام ورق خورد

 

واین اخرین صفحه از این دفترچه غمناک است. این روز ها مرگ هم درنبودن تو عاشقانه

 

برایم لبخند می زند و عجیب است که من اغوشم رابرای مرگ باز کرده ام. این روزها برسیاهی

 

مرگ میخ کوب شده ام و گلویم هر ثانیه در دار اعدام سفت و سفتر می شود و من بی انکه

 

چشم از این جاده بردارم دارم جان میدهم.

 

نمیدانم چرا تقدیرم این گونه نوشته شده است.نمیدانم چرا با امدنت براین کره خاكی

 

 می بایست من برای همیشه قدم از خاک این زمین بردارم وباز هم درشهر دیگر و

 

با تنهایی خود هم سفر بشوم. اری امروز روز میلاد توست و تنها هدیه من جملات

 

 درد ناکی است که بر این کاغذ نوشته شده است. عزیزم من را برای هزاران و

 

 هزاران بارم ببخش.ای کاش کلمات زیباتر از این یاد داشتم تا در این روز زیبا

 

 تقدیمت کنم.

 

نمیدانم چندشمع بر کیک تولدت بگذارم و نمیدانم تو بعد از رفتن من چند شمع برسنگ

 

قبرم روشن می کنی و نمیدانم که برایم اشک خواهی ریخت و نخواهم دانست  در اولین

 

 لحظه که بشنویی من مرده ام اولین چیزی که در

 

  ذهنت تدایی می شود چیست.ولی همیشه می دانم برای طی کردن عرض جاده ها

 

می بایست چشمانم راببندم وهیچ پروایی ازاین جاده هانداشته باشم چون که میدانم

 

چشمان توهیچ گاه به من خیانت نخواهندکرد.دستانم داردازحرکت می ایستد و

 

چشمانم دارد تارو تار تر می بینند ولی نه کسی دستانم را لمس می کند و نه کسی

 

  در جاده انتظاربه سویم می اید.

 

ولی من هنوز در اخرین غم نوشته ام نام زیبای تو را تکرار می کنم تازبانم با نام

 

تو برای همیشه متوقف شود. و در اخرین نفسهایم دروازه قلبم را باز می کنم تا

 

ازاین زندان غم زده پر بگشایی و براولین شاخه سبز بنشینی وبه جسم بی جان

 

من که به زیر توده های خاک سیاه می رود بنگری و می خواهم با تمام وجودت

 

حس کنی که من چند سالی زندان بان زندان تو بوده ام و این برایم بهترین افتخار است

 

 

 

 

 

 



 

 

 

دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 9:10 PM توسط رضا

mu64zzcc1i34um5clvwl.jpg



عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي بخـــوابي



يـــه اس ام اس ازش ميــــــاد حتـــي قبـــل ايـــن کـــه بـــدونـــي چـــي نوشـــته


لبـــخنـــد مـــياد روي لبــــــت…



هميـــن که يـــه لحـــظـــه بهـــت فکـــر


ميکــــــرده واســـت انــــــدازه يه دنــــــيا مـــي‌ارزه…....



gkogany25044hczkvwy.jpg





چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..
یکی که بهش اعتماد داری ..
بهت اعتماد داره ..
از دلتنگی هاش برات میگه ..
از دلتنگی هات براش میگی ..
آروم میشه ..
آروم میشی ..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..
این حس مثل قطره های باران پاکه ..



5sh8rorj2ujbnbh9qs.jpg



همۀ آدما برای خودشون یه چيز " یواشکی" دارن ,
یه اتفاق یواشکی ,
یه حس یواشکی ,
یه آدم یواشکی ,
شایدم یه عشق یواشکی

دوست دارم یواشکی....♥



8okle64dxobp2n0gyq.gif



قتی یه دختر به خاطر یه پسر اشک میریزه ینی واقعن عاشقش ِ ، اما
وقتی یه پسر به خاطر یه دختر اشک بریزه ینی هیچ وقت دیگه نمیتوونه دختر دیگه ای رو مثل اون دووس داشته باشه ...



09efd5nysh2b3286gr1.jpg



همیشه منتظر کســی باش .
که تو رو با همه ی دیوونگـــیت و خل بازیاتــ قبــول داــشته باشه
و تو رو به همــه نشــون بــده و بگه:
ایـن دیوونه خــل.. عشــق و جیگر منه



7lvywbm5u808sm4w4vl.jpg



آغوش تو گناه نيست.....

من در آغوش تو آرامش يافته ام

كه هيچ گناهي با آرامش مانوس نيست

من در آغوش تو امنيت را احساس كرده ام

كه در هيچ گناهي امنيت محسوس نيست

من در آغوش تو تمام زيبايي را لمس كرده ام

كه در هيچ گناهي زيبايي ملموس نيست

پس امانم بده كه تا ابد در دل این زیبایی آرامش



1f7s66xs893p0a43ru3m.jpg





تکیه کن به اون که با تو ...

همیشه صاف و یه رنگه ....

مثلِ کوه پشت سرت هست

با شکستنت می جنگه...



تکیه کن به اون که قولش..

مثلِ قولِ آدما نیست !

اون که واقعا" یه مَرده...

عاشقه ، پُرادعا نیست



وقتایی که دلشکسته...

کُنجِ خلوتت می شینی..

دستِ مهربونِ اونو ..

روی شونه هات می بینی



حس نمی کنی که دوره..

دلخوشی از سرنوشتت

وقتی اون باشه کنارت..

زندگی میشه بهشتت...


s9r7vwu66vpfhhmo7xj.jpg





با خودم عهد بستم…

بار دیگر که تورا دیدم …

بگویم از تو دلگیرم...

ولی باز تو را دیدم…
.
.
.
.
.
و گفتم :بی تو میمیرم…



omadupgornt6mkwzd8z.jpg



h3hg2at4age6f1mpvh2r.jpg


1q67skb6o1vocp0z39c.jpg




f9yatpvy0903eeagy4c.jpg

دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 8:59 PM توسط رضا

باران

 

hhe60
مي توان در قاب خيس پنجره

چك چك آواز باران را شنيد

مي توان دلتنگي يك ابر را

در بلور قطره ها بر شيشه ديد

مي توان لبريز شد از قطره ها


مهربان و بي ريا و ساده بود

مي توان با واژه هاي تازه تر

مثل ابري شعر باران را سرود

مي توان در زير باران گام زد

لحظه هاي تازه اي آغاز كرد

پاك شد در چشمه هاي آسمان
زير باران تا خدا پرواز كرد.
 
دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:, ساعت 8:54 PM توسط رضا